امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 44
برچسب ها : حاج فردوسی, منهاج فردوسیان, رهبر معنوی, رسم الخط, سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,
مژدهای به:
علاقهمندان به تکامل فردی؛
مشتاقان کمال واقعی؛
جویندگان سعادت ابدی؛
سالکان وادی سیر و سلوک؛
تشنگان معارف ناب اسلامی؛
خستگان صحراهای حیرت؛
پیکارکنندگان با نفس امّاره؛
لطمهخوردگان از وساوس شیطان؛
محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛
نرمافزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.
لینک دانلود از سایت:
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 32
برچسب ها : منهاج فردوسیان حاج فردوسی رهبر معنوی سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,
اگر چند نفر مثل حاج فردوسی بود دیگر جهان رنگ جهل به خود نمیدید.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 19
برچسب ها : حاج فردوسي,امام زمان(عج),تبلیغ,قوانین,موفقیت,منهاج فردوسيان,نظام تربیتی,قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر,بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد,طلاق, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف,صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
بسمه تعالى
سلام
در مطلب «اشکال بر عدم حضور در راهپیمایى اربعین»، امام حسین علیه السلام را نعوذ بالله متوارى و فرارى دانستهاید و قیام عظیم عاشورا را در حد یک داستان جنایى پایین آوردهاید.
از شما بعید است که این بار این طور قلم زدهاید. هر چند که پرسشکننده، مثال اشتباه قیام امام حسین (علیهالسلام) و پیادهروى را که داراى فرق هستند را براى اثبات مطلبش آورده بود، اما شما نباید قیام و حرکت عظیم امام حسین (علیهالسلام) را که بر ضد حزب حاکم انجام دادهاند را زیر سؤال ببرید. بنده همیشه جزء مطالعهکنندگان سایت منهاجیار هستم و استفادههاى زیادى بردهام، ولى این بار ما را مأیوس کردید. لطفاً اصلاح بفرمایید.
موفق باشید. ممنون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
آنچه بنده در طی مطالعات عاشوراییام به آن رسیدهام این است که حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام)، قصد «قیام» به معنی رایج آن نداشتهاند و اولین کسانی که بحث قیام امام حسین (علیهالسلام) را مطرح کردند، بنی امیه بودند. افرادی همانند عمرو بن سعید اشدق که والی مدینه بود، اولین مطرحکنندگانِ «قیام» برای امام حسین (علیهالسلام) بودند. در مقاتل آمده است: عمرو بن سعید اشدق بعد از شنیدن خبر شهادت آن حضرت، بسیار خوشحال شد و دستور داد در کوچههاى مدینه ندا کنند و مردم را از قتل حسین (علیه السلام) آگاهى دهند. همین که خبر شهادت امام (علیه السلام) به گوش مردم رسید، مدینه یکپارچه غرق در ماتم و عزا شد، و زنان بنىهاشم با ضجّه و شیون و گریه و زارى، در خانههاى خود به سوگ آقاى جوانان اهل بهشت نشستند. چون نالهها و گریهها به خانهی اشدق رسید، خندید و گفت: «واعیهٌ بواعیهِ عثمان» یعنی این نالهها و شیونها که از خانههاى بنىهاشم بلند مىشود، در عوض نالههایى است که در قتل عثمان از خانههاى بنىامیه بلند شد. آنگاه رو به قبر پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) کرد و گفت: «یومٌ بِیومِ بدرٍ یا رسولَ الله» یعنی کشتن امام حسین و اهل بیت ایشان (علیهمالسلام) در عوض کشتارى است که در روز بدر از ما کردى اى رسول خدا! چون این سخن کفرآمیز را گفت، عدهاى از انصار که در آنجا حضور داشتند به او اعتراض کردند. سپس بالاى منبر رفت و چنین گفت: «ایها الناس! إنَّها لَدَمَهٌ بِدَمَهٍ، وَ صَدَمَهٌ بِصَدَمَهٍ، کم خُطبهٍ بعدَ خُطبهٍ و موعظهٍ بعدَ موعظهٍ حکمهٌ بالغهٌ فما تُغنى النُذُر لقد کان یسُبُّنا و نَمدِحُهُ و یقطعُنا و نَصِلُهُ کَعادتِنا و عادتُه و لکن کیفَ نَصنعُ بِمَن سَلَّ سیفَهُ علینا یریدُ قتلَنا إلّا أن ندفعَهُ مِنْ أنفسِنا» یعنی ای مردم، این واقعه، خونی در برابر خونی و صدمهای در برابر صدمهای بود. چه سخنها که بعد از دیگری گفته نشد، و چه موعظهها که بعد از دیگری بیان نگردید. این همه حکمتهاى بالغه خدا، ولی اثرى در وى نگذاشت. حسین ما را ناسزا میگفت ولى ما او را مدح و ثنا مىگفتیم، او از ما قطع مىکرد و ما صلهی رحم انجام مىدادیم، اصلاً عادت ما این است و عادت او آن بود! ولى در مورد کسى که شمشیر به سوى ما بکشد و بخواهد ما را بکشد چه باید کرد؟ آیا غیر از این است که به عنوان حفظ نفس، باید او را از خود دفع کنیم و بکشیم؟!
در این هنگام عبدالله بن سائب بلند شد و گفت: «لو کانتْ حیهٌ و رأتْ رأسَ الحسینِ لَبَکَتْ عینُها و حرَّت کبِدُها» یعنی اگر فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) زنده بود و سر فرزند خویش را مىدید، چشمش گریان و جگرش بریان مىشد. هنوز عبدالله سائب سخنش تمام نشده بود که اشدق کلامش را قطع کرد و گفت: «نحنُ أحقُّ بفاطمهَ منکَ، ابوها عمُّنا، و زوجُها أخونا، و امُّها ابنتنا، و لو کانت فاطمه حیهٌ لبکت عینها، و ما لامت من قتلهُ و دفعهُ عن نفسِه» یعنی ما به فاطمه خیلى از تو نزدیکتریم، پدرش عموى ماست، و شوهرش برادر ماست، و مادرش دختر[ی از قبیلهی] ماست، اگر فاطمه زنده بود، چشمش گریان میشد ولی قاتل او را که از جان خود دفاع کرده است، هرگز ملامت نمىنمود. (مقتل الحسین علیهالسلام، سید عبدالرزاق موسوى مُقَرَّم)
در شام نیز وقتی بازماندگان از خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) را به صورت اسیر وارد شهر کردند، جار زدند که اینان، خارجی هستند یعنی باقیماندهی کسانی که علیه خلیفهی مسلمین قیام کردند.
دلیل این اتهام هم روشن است؛ کسی که قیام کند و کشته شود، کشندهاش را ملامتی نیست. به عبارت ساده، کسی که نمیتواند نیروی کافی و نقشهی جنگی مناسب فراهم کند، نباید قیام کند و اگر قیام کرد و کشته شد، نباید حکومت مرکزی که با اقتدار تمام، از آرامش جامعه در مقابل عدهای طغیانگر دفاع کرده، ملامت و مؤاخذه شود.
پس تمام سعی بنیامیه بر این بود که امام حسین (علیهالسلام) را قیامکننده علیه حکومت مرکزی قلمداد نمایند در صورتی که آن جناب، فقط نمیخواستند با یزید بیعت کنند زیرا چنین بیعتی را حرام میدانستند ولی حاضر بودند به سرزمینهای دور همانند یمن بروند و هیچ کاری با یزید و ممالک تحت فرمان او نداشته باشند.
در مقاتل آمده است: امام حسین (علیه السلام) به حضرت علمدار فرمودند: حال که تصمیم جنگ گرفتهاى، «فَاطلُب لِهولاءِ الأطفالِ قلیلاً مِن الماء» پس مقدارى آب براى این کودکان خردسال تهیه کن. حضرت ابوالفضل (علیه السلام) نخست به سوى سپاه کوفه رفت و آنان را موعظه و نصیحت کرد، و از خشم و غضب خدا برحذرشان داشت. چون نصایح و مواعظ آن حضرت در آن گروه نابکار اثرى نکرد، خطاب به عمر بن سعد کرد و با صداى بلند فرمود: اى پسر سعد! این حسین فرزند دختر پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) است که اصحاب و یاران و افراد خاندانش را کشتید، و اینک زنان و دختران و فرزندان وى جگرشان از تشنگى مىسوزد، صدایشان به العطش بلند است، مقدارى از آب به آنان بدهید. چرا آب را روى آنها بستهاید با اینکه او مىگوید: بگذارید من سرزمین حجاز و عراق را ترک کنم و به روم و هند (هر کجا که شما مىخواهید) بروم. ولى شمر (لعنه الله علیه) با صداى بلند فریاد کشید: اى فرزند ابوتراب! اگر تمام روى زمین را آب فراگیرد و اختیار آن در دست ما باشد، مادام که با یزید، بیعت نکنید، یک قطره از آن، به شما نخواهیم داد. (مقتل الحسین علیهالسلام، سید عبدالرزاق موسوى مُقَرَّم)
کسی که قیام میکند، نباید سردار ارشد سپاهش، چنین مظلومانه تقاضای آب کند و یادآور شود که او کاری با شما و سرزمینتان ندارد، فقط بگذارید اهل و عیالش را بردارد و به سرزمینهای دور برود.
آیا تدبیر جنگی امام حسین (علیهالسلام) از مختار کمتر بود که مختار توانست پیروزیهایی به دست آورد و چند سالی حکومت کند ولی آن حضرت، قیام کردند و حتی یک روز نتوانستند روی پیروزی و حکومت را ببینند؟!
آیا حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) که جدا از امامت و وصایت نبی اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرزند پهلوان عرب و از سرداران و طراحان نظامی هستند، به اندازهی افراد معمولی جامعه نمیدانند که برای قیام، نیاز به مطالعات گسترده و نقشههای دقیق و نیروهای کارآمد است و نباید با لشکری متشکل از زن و بچهی شیرخوار و پیرمرد و جوان مریض و با مرکبی چون شتر، قیام کرد؟!
اگر اتهام قیام به آن حضرت را بپذیریم، باید اشکال ابن تیمیهی ملعون را نیز بپذیریم که میگوید: «وَ لَمْ یَکُنْ فِی الْخُرُوجِ لَا مَصْلَحَهُ دِینٍ وَ لَا مَصْلَحَهُ دُنْیَا، بَلْ تَمَکَّنَ أُولَئِکَ الظَّلَمَهُ الطُّغَاهُ مِنْ سِبْطِ رَسُولِ اللَّهِ ـ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ ـ حَتَّى قَتَلُوهُ مَظْلُومًا شَهِیدًا، وَکَانَ فِی خُرُوجِهِ وَ قَتْلِهِ مِنَ الْفَسَادِ مَا لَمْ یَکُنْ حَصَلَ لَوْ قَعَدَ فِی بَلَدِهِ، فَإِنَّ مَا قَصَدَهُ مِنْ تَحْصِیلِ الْخَیْرِ وَ دَفْعِ الشَّرِّ لَمْ یَحْصُلْ مِنْهُ شَیْءٌ، بَلْ زَادَ الشَّرُّ بِخُرُوجِهِ وَ قَتْلِهِ، وَ نَقَصَ الْخَیْرُ بِذَلِکَ، وَ صَارَ ذَلِکَ سَبَبًا لِشَرٍّ عَظِیمٍ. وَ کَانَ قَتْلُ الْحُسَیْنِ مِمَّا أَوْجَبَ الْفِتَنَ، کَمَا کَانَ قَتْلُ عُثْمَانَ مِمَّا أَوْجَبَ الْفِتَنَ» (منهاج السنه، ابن تیمیه، تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبی القاسم بن محمد ابن تیمیه الحرّانی الحنبلی الدمشقی، المتوفى: ۷۲۸ هـ ق، جلد ۴، صفحهی ۵۳۰)
ترجمه: و در قیام (حسین)، نه مصلحت دین بود و نه مصلحت دنیا؛ بلکه این ظالمین سرکش بر ضد نوهی رسول خدا قدرت پیدا کردند تا این که او را مظلوم و شهید کشتند؛ و در قیام او و کشته شدن او آن قدر فساد بود که اگر در شهر خود نشسته بود آن قدر فساد نمیشد! پس آن چیزی که او قصد آن را داشت از به دست آوردن نیکی و دفع بدی، اصلاً حاصل نگشت؛ بلکه بدی به سبب قیام او زیاد شد و خیر کم گردید؛ و این سبب شرّ بزرگی شد؛ و کشته شدن حسین سبب فتنههای بسیار گشت؛ همان طور که کشته شدن عثمان سبب فتنههای بسیار گشت.
در حالی که واقعیت این است که قیامی در کار نبوده، بلکه فقط و فقط آن گوشوارهی عرش الهی و آقای جوانان بهشت را مظلومانه با لب تشنه در بین دو نهر آب به شهادت رساندند که حرارتی ابدی در قلوب مؤمنین شد و نام و یادش مایهی جاری شدن اشکها گردید. رسم بشر این است که برای سردارانی که قیام میکنند و شکست میخورند، اشک نمیریزد بلکه بر «مظلوم» اشک میریزد و آن جناب، «سید المظلومین» بود، به همین دلیل است که بعد از گذشت هزار و چند صد سال، هنوز هم دلها بریان و چشمها گریان است.
البته سخن و شاهد بر این مدعا، بسیار زیاد است که سعی کردهایم تمام آن را در کتاب «نقدی بر قیام امام حسین (علیهالسلام)» بیاوریم. امیدوارم این مختصر، در اصلاح دیدگاهتان نسبت به ظالم و مظلوم، مفید افتاده باشد.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 41
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
بسمه تعالى /
سلام /
مصادیق «اجمال در طلب» را در جامعهى کنونى ما به طور کامل بفرمایید، تا بدانیم معناى کامل این مطلب، و آن را در زندگى به کار بگیریم. ممنون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
از جمعبندی آیات و روایات در مورد روزی و طلب روزی، چنین به دست میآید که «اجمال در طلب» یعنی منهاجی به نحوی به جستجوی روزی خود و خانوادهاش بر آید که مانع از سیر تکاملیاش نباشد. به عبارت ساده، نباید رسیدن به کمال و سعادت را فدای جمعآوری مال دنیا کند. برای این که اجمال در طلب حاصل شود، باید قانونهای اقتصادی هر طبقه، به درستی مراعات گردد. یعنی باید از حلال، کسب کند. شغلهای غیرشرعی (مانند خرید و فروش شراب) را ترک کند. درآمد حرام (مثل رباخواری) را ترک کند. تا جایی که امکان دارد، قرض و وام نگیرد. شغلش را در شهر محل زندگیاش انتخاب کند یعنی به نحوی باشد که شب، در نزد زن و بچهاش باشد. شغلش به انجام واجبات و مستحباتش ضرر نزند. شغلش موجب ارتکاب حرام و مکروه نباشد. شغلش مانع از نماز اول وقت یا جماعت نباشد. آنقدر خود را خسته نکند که نماز شب یا نشاط نماز شبش از دست برود و موارد دیگر که با مراعات قوانین طبقات اول تا ششم، خودش را نشان میدهد. البته برای رسیدن به اجمال در طلب، باید قانع باشد که قناعت، گنجی است که پایان نمیپذیرد.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 43
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
سلام علیکم
چند روز پیش دستم چسبی شده بود و تمام سعیم را کردم که پاکش کنم. تقریباً به اطمینان رسیدم که دیگر چسبی نیست. حالا بعد از دو روز، بعد از نماز متوجه مقداری چسب در محل وضو شدم که میدانم باقیماندهی همان چسب است؛
۱. نمازهایی که خواندم حکمش چیست؟
۲ . در باب وجود مانع در محل وضو، مثل رنگ و اینجور چیزها، آیا اندازهی مانع هم مهم است؟ مثلاً آیت الله مکارم میگویند که اگر مانع، کمتر از یک دانه عدس باشد، مهم نیست.
خدا خیرتان بدهد ان شاء الله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
جواب ۱. باید بعد از برطرف کردن مانع، وضو یا غسلی که انجام دادهاید را دوباره بجا آورده و نمازهایی که در این فاصله خواندهاید را اعاده یا قضا نمایید. (این جواب، بر مبنای احتیاط است / برای آشنا شدن با فتاوای احتیاط به «رسالهی توضیح المسائل منهاج فردوسیان» مراجعه نمایید)
جواب ۲. این فتوا، خلاف جمهور فقهاست و اگر بر ممشای احتیاط هستید، نمیتوانید به این فتوا عمل کنید. به عبارت ساده، چون این فتوا بر خلاف فتوای مشهور فقها بوده و موافق با احتیاط نیست، محتاط نمیتواند به آن عمل نماید. پس اگر از ایشان تقلید میکنید، و مانع وضو یا غسلتان کمتر از عدس بوده و بعد از نماز متوجه شده باشید، میتوانید آن نماز را صحیح بدانید. ولی اگر منهاجی و اهل احتیاط هستید، باید نمازهای این فاصله را دو باره بجا آورید.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 40
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
بسمه تعالی /
سلام خدمت شما /
دعا کردن در سجدهی آخر نماز آیا استناد شرعی دارد؟ اگر استناد شرعی دارد فلسفهاش چیست؟ /
ممنون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
دعا کردن در سجدهی نماز، مستند شرعی دارد که در قانون ۷۲۰ از نسخهی دوم قوانین عملی منهاج فردوسیان به آن امر شده است. همچنین برخی ادعیهی سجدهی نماز نیز مأثور است یعنی از ناحیهی حضرات ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) رسیده است ولی اذکاری مانند: «یا لطیف، ارحم عبدک الضعیف» و «یا جلیل، ارحم عبدک الذلیل» سند شرعی ندارد، هر چند گفتنش به عنوان مطلق دعا، اشکال ندارد. یکی از دعاهای مأثور در سجدهی نماز واجب، آن است که امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: «اُدْعُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ فِی الْمَکتُوبَهِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ: یا خَیرَ الْمَسْئُولِینَ وَ یا خَیرَ الْمُعْطِینَ اُرْزُقْنِی وَ ارْزُقْ عِیالِی مِنْ فَضْلِک فَإِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» (کافی، محدث کلینی، جلد ۲، صفحهی ۵۵۱، باب الدعاء للرزق) ترجمه: در طلب روزی، بخوان در نماز واجب در حالی که در سجده هستی: ای بهترین کسانی که از او درخواست میشود و از بهترین عطاکنندگان، مرا و خانوادهام را از فضل خویش روزی ده که تو صاحب فضل بزرگ هستی.
در مورد فلسفهی دعا در سجده، در روایت آمده است: عَنْ عَبْدِ الله بْنِ هِلَالٍ قَالَ شَکوْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) تَفَرُّقَ أَمْوَالِنَا وَ مَا دَخَلَ عَلَینَا فَقَالَ عَلَیک بِالدُّعَاءِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا یکونُ الْعَبْدُ إِلَی الله وَ هُوَ سَاجِدٌ» (کافی، محدث کلینی، جلد ۳، صفحهی ۳۲۴، باب السجود و التسبیح و الدعاء فیه فی الفرائض و النوافل و ما یقال بین السجدتین) ترجمه: راوی میگوید: به امام صادق (علیهالسلام) از پراکنده شدنِ اموالم و مصیبتهایی که به ما رسیده بود شکایت کردم، فرمودند: بر تو باد به دعا کردن در حالی که سجده کردهای، پس همانا نزدیکترین حالت بنده به خدای تعالی در حالی است که سجده کرده است.
پس دستور به دعا در سجده، به این دلیل است که حالت سجده، نزدیکترین حالت بنده به خداوندگار است. البته برای اختصاص دعا به سجدهی آخر، مستندی در نظر ندارم. یعنی الان سندی نیافتم که دعا کردن را منحصر به سجدهی آخر کرده باشند یا توصیه کرده باشند که در سجدهی آخر نماز، دعا خوانده شود.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 44
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
با سلام
در مورد مطلب جایگاه ادیسون در عالم آخرت میخواستم پیشنهادی بدهم.
۱. پاداش هر انسان زحمتکش و درستکار با خداست و در ضمن، کسی که به خداوند ایمان دارد، بیشک مؤمن است.
۲. خیلی خوب است که شما خدا نیستید چون بدون شک کسی که پیشانیاش به مهر نخورده است را روانهی جهنم میکردید.
۳. اسلام به خم و راست شدنهای دروغی نیست، شمایی که با این حرفهایتان مانند حضرت موسی (ع) چوپانی را از به قربانِ کفش و لباس خدایش رفتن منع میکنید، باعث دور شدن کم و بیش انسانهای ساده و عوام میشوید. هر چند (صغری و کبری) چیدنتان تمامی ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
از نامهی شما، «پیشنهادی» نیافتم ولی در هر حال، به سه مطلبتان پاسخ میدهم، ان شاء الله.
جواب ۱: به این اشکال، در همان مطلب، پاسخ داده شد، اگر با دقت بخوانید. البته شاید شما اهل اسلام و قرآن نیستید یا از مسلمانهای اسمی و شناسنامهای هستید که قرآن کریم را برای قبرستان و جهیزیهی عروس میدانید نه برای نشان دادنِ راه درست زندگی. اگر قرآن کریم را کتاب هدایت به سوی بهترین دیدگاهها و بهترین اعمال میدانید، بر طبق آیات قرآن به این اشکال، جواب دادیم. یک بار دیگر، با دقت و حوصله و به قصد فهمیدن، آن مطلب را (از اینجا) بخوانید، شاید متوجه شوید.
جواب ۲: از این سخن، چنین به نظر میرسد که یا اهل نماز نیستید یا نماز را سبک میشمارید و گرنه علی القاعده چنین موضعگیریای نمیکردید. احتمالاً این روایت به گوشتان خورده که فاصلهی بنده با کفر، ترک نماز است؛ پس کسی که اهل نماز نباشد، به فرمودهی قرآن کریم و روایات معتبر، اهل جهنم است. خدای تعالی در قرآن کریم میفرماید: کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ * إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ * فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (سورهی مدثر، آیات ۳۸ تا ۴۳)
ترجمه: هر کسى در گرو دستاورد خویش است. بجز اصحاب یمین. در میان باغها[ی بهشت] از مجرمان [که در جهنم هستند] مىپرسند: چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد؟ میگویند: از نمازگزاران نبودیم.
جواب ۳: بله درست است، اسلام، به خم و راست شدنهای دروغی نیست بلکه باید نماز، از سر اخلاص و با مراعات مقدمات و شرایطش باشد. همچنین توجه داشته باشید که داستان موسی و شبان، از بافتههای ملاجلال مولوی گمراه است و هیچ سندی در آموزههای وحیانی ندارد. پس حیف است به جای مطالعه در دین خدا و آگاه شدن نسبت به ثقلین، داستانهای واهی بخوانید و بر طبق آن، به قضاوت بنشینید. امید است روزی برسد که جوانان ما، آگاهی لازم نسبت به دین خدا را پیدا کرده و دیدگاهها و اعمالشان را بر طبق قرآن کریم و روایات معتبر، تنظیم نمایند.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 35
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
سلام
مشاهده میشود در خصوص علامه طهرانی دو دستهبندی، گروهی مخالف و گروهی موافق، ایجاد شده که مخالفین از الفاظ بسیار زشتی استفاده نمودهاند و به وی حمله کردهاند. اما از طرفی میبینیم که نماز میت ایشان را آیت الله بهجت خواندهاند که اگر این حرفهای مخالفین صحیح بود چرا آیت الله بهجت بر پیکر ایشان اقامهی نماز نمود؟
مطلب دیگر پیام تسلیت مقام معظم رهبری است که از الفاظ والایی برای ایشان استفاده کرده که نشان میدهد وی را تأیید مینمایند بدین شرح:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرات محترم حجج اسلام، آقایان حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی و اخوان.
خبر رحلت عالم عامل ربّانى، و سالک مجاهد روحانى، آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی را با اندوه و افسوس بسیار دریافت کردم و عمیقاً متأسّف و مصیبتزده شدم.
ایشان از جمله فرزانگان معدودى بودند که مراتب برجستهی علمى را با درجات والاى معنویّت و سلوک توأماً دارا بودند، و در کنار فقاهت فنّى و اجتهادى، به فقه الله الأکبر نیز که از مقولهی شهود و محصول تجربهی حسّى و مجاهدت معنوى است نیز نائل گشته بودند. فقدان آن عزیز براى آشنایان و ارادتمندانشان خسارتى دردناک و غمى هائل است.
اینجانب با قلبى اندوهگین و ملول به شما آقازادگان محترم و والدهی محترمه و دیگر فرزندان و اخوان و کسان و نزدیکان و نیز دوستان و ارادتمندان ایشان تسلیت مىگویم، و از خداوند متعال براى ایشان علوّ درجات و حشر با احبّه و اولیاء را مسألت مىکنم.
هنیئًا لَهُ ما أعدَّهُ اللهُ لإولیاء اللهِ و عبادِه الصّالحین. و سلام علیکم و رحمه الله.
سید علی خامنهای
یکی از مخالفین علامه طهرانی چنین مرقوم کرده است: آقای محمد حسین طهرانی که از سلسلهی شوشتریهی صوفیه است به خاطر تحریم فلسفه و عرفان از سوی مرجع اعلای شیعه مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و بیرون انداختن مسقطی از نجف اشرف به خاطر تبلیغات صوفیگری او، بنای یک عداوت خاصی را با مرحوم سید نهاد به حدّی که با دروغسازیها و تهمتهای بزرگ و تحریف واقعیتها حتی تحریف تاریخ زندهی معاصر سعی در تخریب چهرهی علمی و معنوی و خدشهناپذیر مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی را داشت.
انسان گاهی که در آثار چاپی محمد حسین تورق میکند میبیند بسیار کم پیدا میشود صفحهای باشد و در آن دروغ یا تهمت یا تحریف نباشد لذا هر از گاهی که روح ما با مطالب او مکدر میشود با تحقیق و تفحص از منابع موثق، واقعیتها را اعلام میکنیم تا دروغهای محمد حسین و فرقهی او بر ملا شود و کینه و عداوت صوفیه نسبت به شخصیتی مثل مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و سایر فقهاء شیعه روشن گردد.
توهین بزرگ صوفیه به مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی توسط محمد حسین طهرانی با یک ادعای بزرگ
و هشت دروغ و یک تناقض، آن هم فقط در یک صفحه از کتابهای آنها
محمد حسین طهرانی در کتاب روح مجرد ص ۱۰۵ میگوید: وی [سید حسن مسقطی] در صحن مطهر مینشست و طلاب را درس حکمت و عرفان میداد… اطرافیان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به ایشان رساندند که اگر او به دروس خود ادامه دهد حوزهی علمیه را منقلب به حوزهی توحیدی مینماید و همهی طلاب را به عالم ربوبی حق و حق عبودیت خود میرساند لهذا او [مرحوم سید ابوالحسن] تدریس علم حکمت و عرفان را در نجف تحریم کرد و به آقا سید حسن هم امر کرد تا به مسقط برای تبلیغ و ترویج برود. (منبع)
حال حرف کدامیک از این دو گروه مخالف و موافق را میتوان قبول کرد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
بارها عرض شد که راه اعتدال، نقد کلام است نه نقد متکلم. به عبارت ساده، اگر حدّ و مرز تصوف را مشخص کنیم، سپس بر طبق آن به نقد اشخاص بپردازیم، روش بهتری است و به صواب نزدیکتر میباشد. این که شخصی را در همهی جوانبش منحرف فرض کنیم، امکان ندارد و نتیجهای که میدهد، دقیق و واقعی نخواهد بود.
به عنوان مثال، شیطان که مظهر ناپاکیها و مرکز خباثتهاست و دشمن آشکار انسان میباشد، خالی از نقاط مثبت نیست. یکی از نقاط مثبت شیطان، ایستادگیاش بر قسمی است که در منحرف کردن فرزندان آدم خورد و تا روز قیامت، بر سر آن قسم ایستاده است.
مشاهیر عرصهی علوم انسانی، از یک منظر به پنج دسته تقسیم میشوند:
یک دسته، بنایشان بر صوفیگری است و حتی اسلام و قرآن و روایت را از دریچهی تعالیم صوفیانه مینگرند، اینان را «صوفی» میخوانیم.
یک دسته، بنایشان بر صوفیگری نیست ولی بسیار متأثر از آموزههای صوفیانه هستند، اینان را «صوفیزده» میخوانیم.
یک دسته، بنایشان بر غیرصوفیگریست ولی رگههایی از گرایش به صوفیه در کلام و اعمالشان یافت میشود، اینان را «صوفیگرا» میخوانیم.
یک دسته، بنایشان بر مبارزه با صوفیه است، اینان را «صوفیستیز» میخوانیم.
یک دسته، گر چه رغبتی به تصوف نشان ندادهاند ولی قدمی در مبارزه با تصوف هم بر نداشتهاند، اینان را «صوفیندیده» میخوانیم.
بر طبق این میزان، میتوان بر اساس آثار قطعی الصدور افراد، آنان را در یکی از دستههای پنجگانه قرار داد. به عنوان مثال، بنا بر آنچه مطالعاتم به آن دلالت میکند، برخی مشاهیر را در دستههای پنجگانه قرار میدهم. البته باز هم متذکر میشوم که این دستهبندی، مبنی بر سابقهی ذهنی من از این افراد و آثارشان است و معلوم نیست انطباق کامل بر حقیقت داشته باشد. شاید کسی که مطالعهی دقیقتر و عمیقتری در آثار برخی از این افراد داشته باشد، آنان را در دستهی دیگری قرار دهد.
برای دستهی اول (صوفی) میتوان از ملا سلطان گنابادی نام برد. وی سرسلسلهی صوفیهی گنابادی و صاحب تفسیر «بیان السعاده» و چند کتاب دیگر است. همچنین میتوان از میرزا حسن اصفهانی معروف به «صفیعلیشاه» نام برد. وی سرسلسلهی صوفیهی صفیعلیشاهیست. از دیگر افرادی که در این گروه میگنجند میتوان از «قطب محیی»، «میرزا بابای راز شیرازی» و «نجم الدین رازی» یاد کرد. راه ایمن، پرهیز از تعالیم این دسته از مشاهیر است.
برای دستهی دوم (صوفیزده) میتوان از آقا سید علی قاضی، آقا سید هاشم حداد، علامه حسن زاده آملی و شاگرد برومندشان آقا شیخ داوود صمدی نام برد. اینان در اساس تفکراتشان بسیار از تعالیم صوفیه تأثیر گرفتهاند. تعالیم این گروه، برای مبتدیانی که اصول فکری خود را پایهریزی درست نکردهاند، ضرر و خطر دارد و نباید ابتداءاً به این افراد مراجعه کنند.
برای دستهی سوم (صوفیگرا) میتوان از علامه طباطبایی، حاج شیخ علی پهلوانی و آیه الله جوادی آملی نام برد. علامه طهرانی نیز در این گروه میگنجد. این عالم فاضل، گُل بیخار نبود بلکه گُلی بود که خار داشت. یعنی اساس کارش بر صوفیگری نبود ولی رگههایی از تصوف در کلامش دیده میشد. راه معتدل در برخورد با اینگونه افراد، پرهیز کامل نیست بلکه باید با احتیاط، گلها را چید و از خارها احتراز کرد. علامه طهرانی (ره) آثار ارزشمند و قابل استفادهای دارد که میتواند مورد استفاده قرار گیرد، همچنان که «تفسیر المیزان» اثر استادش علامه طباطبایی (ره) عمدهی مطالبش قابل استفاده است.
نیز از برخی منبریهای مشهور میتوان نام برد امثال آقاسید عبدالله فاطمینیا، آقا شیخ کاظم صدیقی، آقا شیخ ناصر نقویان و آقا شیخ عبدالقائم شوشتری که در این دسته جای میگیرند.
برای دستهی چهارم (صوفیستیز) میتوان از میرزای قمی (ره) نام برد که در اواخر «جامع الشتات» به نقد صوفیه میپردازد. نیز آقا محمد علی کرمانشاهی که کتاب «خیراتیه در ابطال طریقهی صوفیه» را نوشت و دستور اعدام مظفّرعلیشاه، معصومعلیشاه و بُدلا را صادر کرد. همچنین مقدس اردبیلی (ره) که در «حدیقه الشیعه» به نقد تصوف پرداخته است و شیخ ذبیح الله محلاتی با نوشتنِ «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه».
اما برای دستهی پنجم (صوفیندیده) چون ثمرهی عملی ندارد، از ذکر مثال، خودداری کرده و به اجمال عرض میکنیم هر شخصیت علمی که در دستههای چهارگانهی فوق نگنجد، جزء این دسته خواهد بود.
جمعبندی کلام: پیام رهبر معظم (حفظه الله) ناظر به بخشِ «گُل» علامه طهرانی و نقد ناقدین، ناظر به بخشِ «خار» علامه طهرانی است. هر دو درست میگویند ولی قضاوت اعتدالی همان است که عرض شد، یعنی از نیکیهایشان استفاده و از انحرافاتشان حذر نمایید.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 30
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,